دوستداشتنهای بیدلیل
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
خوب است...
مثل همین باران بیسوال
که هی میبارد ....
که هی اتفاقا آرام و
شمرده
شمرده
میبارد....
از : سید علی صالحی
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
خوب است...
مثل همین باران بیسوال
که هی میبارد ....
که هی اتفاقا آرام و
شمرده
شمرده
میبارد....
از : سید علی صالحی
وای چه انتخاب خوب و به جایی داشتی ... ممنون خانم!
عاااااااالیه....شعرهای علی صالحی همیشه حالم و خوب می کنه....بسیااااار دوستش دارم مرسی از انتخابت [لبخند]
باید باور کنیم تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست، روزهای خستهای که در خلوت خانه پیر میشوی… و سالهایی که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است. تازه تازه پی میبریم که تنهایی تلخترین بلای بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن!
«امید» دندان بر جگر بگذار...! اگرچه کوهستانها را صخره به صخره با خون شکوفه شستهاند، اما رنگینکمانهای بسیاری بر پیچوتاب رود بزرگ پل خواهند زد. حوصله کن مجروح من مجروح خارزار بیچلچله! اینطور هم نمیماند که علف در دهان داس بمیرد و باد برای خودش هی به هوچی و هلهله. من به تو قول میدهم بهارزایی هزار خرداد خوشخبر از جانپناه امید و ستاره درپی است. دندان بر جگر بگذار آهو... آهوی پا بهزای [...] صیاد سایه گریز نیز نمیداند سرانجام در برکهی تاریک به تنهایی خود شلیک خواهد کرد، اما تو باز برای نجات همان سنگانداز، هم با چراغ ماه و مرهم شفا بازخواهی گشت. بازگرد. دارد دیر میشود
آخه اینجا نظر یه دفعه منفجر (منتشر ) میشه حالا چه جوری میشه از دست یه دوست داشتن بی دلیل فرار کرد؟
اوهوم[رویا]
دوست داشته شدن رو نمیگم بی دلیل دوست داشتن رو میگم
دوست داشتن های بی دلیل خیلی شیرینه! دو روز پیش میدون ونک منتظر تاکسی واستاده بودم و تو دلم یه عالمه غم بود که یه هو بارون گرفت. یه جورایی احساس کردم معجزه اتفاق می افته و افتاد! عاشق بارونم
سلام آزی جان. تازه سفرنامه ی دبی رو خوندم..خیلی خوب نوشته بودی..عزیزم همیشه به سفر..خوش باشی..
سيد علي صالحي[چشمک]